شروع زمستان 98
2 دی : عزیزای دلم که زندگیم فقط شده تلاش برای خوشحال بودن حالتون ولی گاهی تنهایی و خستگیم نمیزاره ولی سعی میکنم با حرف زدن باهاتون یه ذره کمک کنم به اوضاع خودم و شما دخترک عروسکم که ازهر فرصتی استفاده میکنی برای خوندن و دلت میخواد همش برات بخونم کلمات ناآشنا را حتی جلو جلو سرمشقای کتاب مدرسه ت رو مینویسی شازده پسر که فعلا در قایم کردن موبایل موفق شدم ولی همش دوست داری طبقه پایین باشی و در رفت وآمد و بازی گل پسرم آیکن ایتا رو دیدی میگی مامانمم تو موبایلش ایتا داره ۱۰ دی : دخترک شیرینم دیروز با اردوی مدرسه رفتین هایپراستار و امروز کیک پختین برای فردا امشب هم میگی خداروشکر ما انگلیسی نیستیم چون انگلیسی خیبلی سخته نوشتنش پسر...